سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شراب فرقت

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شهادت من

    نظر

 

 کاروان هزار تا هزار تا پا میشن می رن شلمچه فکه.      حتی اونایی که خیلی برای خودشون ژست دارند.

تو رو خدا بیاید ببینید طلائیه چه خبره؟اقای دکتر چرا رو خاک افتادی ؟ خانم پرستار کفشات کو ؟

داداش  این خاک ها چیه جمع می کنی تو این پلاستیک ها ؟

گفت یه دختری باباش مفقود شده بودروی دستمال کاغذی دو تا خط نوشته بود:

بابا خیلی دنبالت گشتم پس تو کجایی؟چزابه دهلاویه شلمچه...ا

این همه راه اومدم تو رو پیدا کنم تو رو که پیدا نکردم هیچی   خودمم گم شدم 

 

 

 

 باور کنید شهدااز این عبادت ها شروع کردند از همین نماز شب ها بود.

تو همین نماز شب ها بود که خدا پذیرفتتشون.

اون وقت وقتی عملیات می شد با رمز یا زهرا(س)بچه سید ها پهلو هاشون می شکافت و دستاشون مجروح می شد

دنیا یه همچین عشقی رو چه جوری می خواهد درک کنه؟ 


کمی بدانیم

    نظر

سلام

 یک کم دیر اومدم قبول دارم اخه سرم خیلی شلوغ بود اما حالا  که اومدم!!!

راستش مطلبی که الان می خواهم بنویسم مر بوط می شه به ذات خودمون یا بهتر بگم به نفسمون هر کولی که تو وجودمونه.

اینکه چرا این قدر گناه می کنیم وحتی وقتی یک کم می خواهیم  ادم  شیم و گناهی رو ترک کنیم نمی شه

و نمی تونیم   واقعا چرا ؟ چند وقتی روی این مسئله فکر می کردمو توی کتابها ی مختلف شنا. دست اخر انچه نصیبم شد را بیان می کنم:

همه گناهها  گرفته از  صغیره تا کبیره

ناشی از یک حسی که در درونمون شکل می گیره و زمانی که می خوایم گناه کنیم فقط اونو در نظر می گیریم

و اون حس چیزی نیست جز حب نفس

دروغ می گوییم چون می خواهیم خودمان را از مهلکه نجات دهیم یا چیزی را به دست اوریم

بخل می ورزیم چون می خواهیم حتی همه دنیا  برای ما باشه. 
 

حسد داریم چون ما باید برتر از همه باشیم

غیبت می کنیم چون باید...

بقیه گناهها را خود تون حسابشو بکنید

ما خودمون رو فقط میخواهیم در حالی که باید بدانیم اگر دلمون برای خودمون میسوزه باید خود مون رو در نظر نگیریم

وقتی چشمامون دیگه خودمون و ندید اونوقت خیلی از چیزای دیگه رو می بینه .

چیزایی که ادماییکه نمی تونند از نوک دماغشون اون ور ترو ببینند نمی تونند  ببینند

دیگه هر وقت خواستیم گناه کنیم خودمون تفریق می کنیم و دست اخر از خیر گناه می گذ ریم تازه خودمون و به

دست می اریم روح پیدا می کنیم وبزرگ می شیم.

 


اخلاص

    نظر

 

بسم رب الحسین

چند وقتی بود می خواستم که بنویسم اما مرتب با خودم کلنجار میرفتم.

دیروز تو حیات دانشگاه قدم میزدم و فکر می کردم ان هم بعد چه امتحان سختی (امارو احتمال) بالاخره به این نتیجه رسیدم

که باید بنویسم .بنویسم قانون عشق  خدا را.گویی تا ننویسم راحت نمی شوم

باور کنید الان که می خواهم بنویسم باز دستانم یاریم نمیکند شاید اصلا نباید بنویسم. نمی دانم .

متنی را از لا بلای دفترم انتخاب کردم تاریخ ان مربوط به 12/9/ 1385است این متن کمی شبیه ان مطلبی بود که

می خواستم بنویسم.این هم متن:

(((همه ترسم  همه ترسم این است که نکند کاری که انجام داده ومی دهیم از اخلاص بر خوردار نباشد یا گرفتار ریا شویم

یا عجب و غرور .      چه قدر  کار سخت می شود و چه میکشم در این سختی.

و  نباید قانون عشق خدا را نقض کنیم در معاشقه امان با معشوق بی همتا نباید خیانت کنیم که خودش خوب می داند

چه جفایی در حق خویش روا می داریم خوب میداند در نیازمان به عاشق بودنمان  قصور داریم  خوب می داند.

 

 

 چه قدر سعی دارد بفهماند به تو به تو ای دل سنگ که باید دوست داشته باشی که اگر دوست نداشته باشی خواهی مرد

فنا می شوی از دست می روی ودر برابر این دلسوزیش   محبتش دل نگرانیش برا ی موجودات نا مردی چو ما هدیه ای به

سویش بفرستیم هدیه ای که او حتی نیاز به ان ندارد وشانش اجل از ان است ورویش بنویسیم تقدیم به فلانی

تقدیم به کسی که احساس  می کنم از بهترین های جهان هم بر تر است (نعوذ بالله)

وواقعا که ریا تفسیری جز این ندارد .

کاش ادم شویم  نه کاش عاشق شویم که برتراز عشق  حتی همه وجود ادمی است 

عشق باقی است و این بدن است که در پای عشق می میرد و چون مرد فانی باقی میشود جسم ما مرکبی است برای 

عشق    وچه چیزی عاشقانه تر از عشق و بزرگتر از ان ؟

هرگز نمیرد ان که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

 

 

 

 


نماز

بنده من:

تو هنگامی که به نماز می ایستی  من ان چنان به سخنانت گوش می دهم که گویی همین یک بنده را دارم

ولی تو چنان غافل هستی که گویی صد ها  خدا داری

حدیث قدسی

 


عشق

    نظر

و پرنده قاب گرفته فقط تصور با طلی از پرنده است

عشق درقاب یادها پرنده ای است درقفس

منت آب و دانه را بر سر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش

عشق طالب حضور است و پرواز: نه امنیت وتاب

مولا علی(ع)-

سلاح قرب اشک است